۴ سناریو احتمالی برای آینده روابط ایران و آمریکا

کد خبر: 1362564

واشنگتن در مورد جنگ با ایران مردد است، این است که نمی‌داند این جنگ چه میزان خسارت به او تحمیل می‌کند. آمریکا اطلاعات دقیقی درباره توانایی‌ها و حجم قدرت نظامی ایران ندارد و همچنین نمی‌داند که تهران چه تصمیمی خواهد گرفت اگر جنگ علیه آن آغاز شود.

۴ سناریو احتمالی برای آینده روابط ایران و آمریکا

بازگشت ترامپ به قدرت، آینده روابط ایران و آمریکا را در هاله‌ای از ابهام فرو برده است. او چه سیاستی در پیش خواهد گرفت؟ روزنامه رأی الیوم، چهار سناریوی محتمل برای مسیر پیش‌رو را بررسی کرد.

فارس نوشت؛ سیاستی که رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، در قبال ایران اتخاذ می‌کند، همان سیاستی است که ماهیت روابط بین دو کشور را در آینده تعیین خواهد کرد. به‌جز ترامپ و حلقه بسیار نزدیک به او، هیچ‌کس نمی‌داند که او چه سیاستی را در قبال ایران در پیش خواهد گرفت.

روزنامه فرامنطقه‌ای رأی الیوم چاپ لندن با انتشار یادداشتی به قلم «صالح القزوینی» در این خصوص نوشت: بدون شک، ترامپ و نزدیکانش، مانند وزیر امور خارجه، هر از گاهی اظهاراتی درباره ایران و برنامه هسته‌ای آن مطرح می‌کنند، اما گذر زمان نشان داده است که این اظهارات صرفاً سخنانی است که اهداف خاصی را دنبال می‌کنند؛ یا جنگ روانی علیه ایران و مذاکره‌کننده ایرانی، یا جلب رضایت تندروهای دولت آمریکا، یا خشنود کردن اسرائیل و یا راضی نگه داشتن متحدان آمریکا.

در ادامه این یادداشت با اشاره به این‌که، ایالات متحده و بسیاری از کشورها خواهان لغو کامل و برچیدن برنامه هسته‌ای ایران هستند، آمده است: «با این حال، این درخواست از سوی این کشورها از زمانی که ایران در سال ۲۰۰۳ اعلام کرد که اورانیوم را غنی‌سازی می‌کند، مطرح شده و تا به امروز ادامه داشته است، اما آن‌ها نتوانسته‌اند ایران را متقاعد یا مجبور به انجام این کار کنند».

نکته قابل توجه این است که برنامه هسته‌ای ایران از آن زمان تاکنون، علی‌رغم فشارهای آمریکا و غرب، پیشرفت‌های چشمگیری داشته و در تمامی ابعاد و حوزه‌ها جهش‌هایی متوالی را تجربه کرده است.

در این زمینه، مذاکرات متعددی میان ایران و غرب صورت گرفته که مهم‌ترین آن‌ها در سال ۲۰۰۵ بود، اما در نهایت به شکست انجامید. همچنین مذاکرات سال ۲۰۱۳ که موفقیت‌آمیز بود و به توافق ۲۰۱۵ منتهی شد. دلیل موفقیت این مذاکرات این بود که غرب حق ایران در غنی‌سازی اورانیوم را به رسمیت شناخت و خواستار برچیدن برنامه هسته‌ای نشد. 

حتی رئیس‌جمهور پیشین آمریکا، باراک اوباما، در آن زمان گفت: «مجبور به امضای توافق شدم، و اگر امکان برچیدن برنامه هسته‌ای ایران را داشتم، لحظه‌ای در انجام آن تردید نمی‌کردم.»

اما مدت زیادی از امضای توافق نگذشته بود که ترامپ روی کار آمد و این توافق را لغو کرد.

با وجود سیاست فشار حداکثری که ترامپ در آن زمان علیه ایران اعمال کرد، او نتوانست ایران را مجبور به کنار گذاشتن برنامه هسته‌ای خود کند. با اینکه ترامپ به این واقعیت آگاه بود، مشخص نیست چرا پس از بازگشت به قدرت و آغاز مذاکرات با تهران، بار دیگر این مسئله را مطرح کرده است.

نویسنده در ادامه تصریح کرد: «از آنجا که هیچ‌کس نمی‌داند ترامپ چه سیاست و تصمیمی را در قبال ایران اتخاذ خواهد کرد، پیش‌بینی آینده روابط ایران و آمریکا دشوار است. با این حال، می‌توان چهار سناریوی احتمالی را برای روابط دو کشور در آینده تصور کرد:

۱. موفقیت مذاکرات: در این سناریو، ترامپ با حفظ برنامه هسته‌ای ایران، لغو تحریم‌ها و عدم ورود به مسائل دیگر که ارتباطی با برنامه هسته‌ای ندارند، موافقت می‌کند. در مقابل، ایران متعهد به اجرای توافقات حاصل‌شده خواهد شد. این سناریو دور از انتظار نیست، به‌ویژه با توجه به تمایل هر دو طرف به دستیابی به توافق. با این حال، مخالفانی برای هرگونه توافق میان تهران و واشنگتن وجود دارند که در رأس آن‌ها اسرائیل قرار دارد.

۲. شکست مذاکرات و حرکت به‌سوی آمادگی برای جنگ:

این سناریو بسیار بعید به نظر می‌رسد، زیرا پیامدهای ویرانگری برای هر دو طرف خواهد داشت. در اینجا باید اشاره کرد که اگر ایالات متحده به این نتیجه برسد که جنگ با ایران برایش هیچ هزینه‌ای نخواهد داشت یا اینکه منافع آن بیشتر از خساراتش خواهد بود، لحظه‌ای در آغاز جنگ تردید نخواهد کرد.

دلیل اصلی اینکه واشنگتن در مورد جنگ با ایران مردد است، این است که نمی‌داند این جنگ چه میزان خسارت به او تحمیل می‌کند. آمریکا اطلاعات دقیقی درباره توانایی‌ها و حجم قدرت نظامی ایران ندارد و همچنین نمی‌داند که تهران چه تصمیمی خواهد گرفت اگر جنگ علیه آن آغاز شود.  

علاوه بر این، استراتژی ترامپ مبتنی بر آغاز و دامن زدن به جنگ‌ها نیست، بلکه برعکس، او به دنبال خاموش کردن جنگ‌ها، به‌ویژه آن‌هایی است که آمریکا درگیر آن‌ها شده، است، زیرا این جنگ‌ها منابع، ثروت و تلاش‌هایی را مصرف می‌کنند که آمریکا نیازی به هدر دادن آن‌ها ندارد.  

استراتژی ترامپ کاملاً اقتصادی است؛ او تلاش می‌کند اقتصاد آمریکا را تقویت کرده و شکوه آن را بازگرداند تا ایالات متحده بار دیگر به یک قدرت اصلی و بزرگ در جهان تبدیل شود. با اینکه جنگ‌ها می‌توانند برتری نظامی آمریکا را افزایش دهند، اما سلطه جهانی تنها به قدرت نظامی محدود نمی‌شود، بلکه جنبه‌های دیگری نیز در این معادله نقش دارند.

۳. شکست مذاکرات و اتخاذ سیاست فشار حداکثری: 

این سناریو محتمل است، اما از آنجا که ایران در برابر این سیاست دست‌بسته نخواهد ماند و تلاش خواهد کرد با ایجاد چالش‌ها و موانعی در برابر سیاست‌های ترامپ در منطقه و جهان واکنش نشان دهد، اجرای آن برای ترامپ هزینه‌بر خواهد بود، چه از نظر تلاش‌های سیاسی و چه از نظر مالی.  

علاوه بر این، ایران در دوره قبلی ریاست‌جمهوری ترامپ تجربه قابل‌توجهی در مقابله با سیاست فشار حداکثری کسب کرده است. همچنین شرایط فعلی ایران با شرایط آن دوره تفاوت دارد، به‌ویژه در زمینه روابطش با کشورهای همسایه و منطقه.  

از سوی دیگر، ایران به سازمان‌های اقتصادی مهمی مانند سازمان همکاری شانگهای و گروه بریکس پیوسته و توافق‌های راهبردی با چین و روسیه امضا کرده است، که این عوامل می‌توانند به ایران در کاهش تأثیر سیاست فشار حداکثری کمک کنند.

۴. شکست مذاکرات و اتخاذ سیاست چشم‌پوشی:

این همان سیاستی است که رئیس‌جمهور پیشین آمریکا، جو بایدن، در قبال ایران اتخاذ کرد. این سیاست به‌طور رسمی اعلام یا تصویب نشد، اما دولت بایدن عملاً آن را در قبال ایران اجرا کرد؛ به این معنا که واشنگتن تلاش نکرد تهران را تحریک یا به آن آسیب برساند، و در مقابل، ایران نیز به دنبال تهدید منافع و حضور آمریکا در منطقه نبود و اقدامی انجام نداد که موجب تحریک ایالات متحده شود.  

با توجه به اینکه سناریوی اول و چهارم کم‌هزینه‌ترین و کم‌خطرترین گزینه‌ها برای هر دو طرف هستند، انتظار می‌رود که ترامپ به یکی از این دو سناریو روی بیاورد.  

اگر ترامپ بتواند بدون مواجهه با فشارها، چالش‌ها و حتی تهدیدهاتصمیم‌گیری کند، احتمالاً سناریوی اول را انتخاب خواهد کرد، زیرا این گزینه منافع بسیار بزرگی برای او به همراه دارد و همان‌طور که مشخص است، ترامپ همواره به دنبال کسب بیشترین سود ممکن است.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 
OSZAR »